آرسامآرسام، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 23 روز سن داره
 آرمیس آرمیس، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره
زندگی من و عشقمزندگی من و عشقم، تا این لحظه: 17 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره

آرسام ماهم *** آرمیس نازم

سفر به تهران

توی هتل هم از دست پارک رفتن ارسام رها نشدیم دربند     ارسام هرجا که می رفت از کامیونش جدا نشد که نشد حتی از بازرسی فرودگاه هم به همین شکل عبور کرد   تازه داشت از اینجا خوشم میومد امابه خاطر امتحان مامانم مجبور شدیم زودتر برگردیم  و نتونستیم جاهای دیدنی بیشتری بریم اخه نمی دونم این درس مامانم کی تموم می شه...............    ...
2 آذر 1392

ماجرای ارسام و لباس خاله الناز

یه روز که رفتم خرید یه لباس خوشکل دخترونه دیدم خیلی ازش خوشم اومد می دونستم که حالا هم دیگه تو فامیل عروسی نداریم ولی لباس رو برای  الناز خریدم وقتی اومدم خونه و ارسام لباس رو دیدلجبازی کردو اون رو برداشت و به الناز نداد من هم تصمیم گرفتم اون رو تنش کنم تا یه خورده اروم شه از خوش شانسی لباس سایز ارسام هم می شد ومامانی بدش نیومد که من رو مثل دخترا درست کنه و به پارک ببره و چند تا عکس مثل خانوم عروسا ازم بگیره فکر کنم اینجا تو دلش خیلی دوست داشته که من دختر می شدم اخه هر روز به یه بهانه منو شکل دخترا در می یاره ایشالله خدا یه ابجی کوچولو بهمون بده تا مامانم دست از سر من که مثلا به گفته خودش پهلوان شاهنامه هستم برداره ...
14 آبان 1392

ویلای ارسام

سلام بعد از یه مدت که درگیر امتحانات ترم بودم امروز یه فرصت خوب پیدا کردم که خاطرات  رو تازه کنم اخه دیشب که خونه مامان جون بودیم ارسام به اصرار پیش مامان جون و الناز موند .جدیدا خونه ی خودمون حوصلش سر می ره ولی اونجا رو خیلی دوست داره چون با بچه ها بازی می کنه و پارک میره . ارسام ماشالله دیگه بزرگ شده و  اعداد رو میشماره و 100 تا لغت انگلیسی بلده و از دو ماه پیش چندتایی شعر می خونه  در این مدت اتفاقات زیادی افتاد که همراه با عکس ها اونها رو می نویسم اول از همه این که بابایی برای ارسام یه ویلای خیلی خوشکل خریده که ارسام جون دیگه  حوصلش سر نره واکثر اوقات  بریم اونجا تفریح و ارسام حسابی بازی کنه و خوش بگذ...
1 مهر 1392

جشن تولد دو سالگی ارسام

اگه دنیا دست من بود می نوشتم سرنوشت و واسه ی تولد تو هدیه می دادم بهشت و   ملکه ی زنبوری مامان و بابا تولدت مبارک مراسم اتیش بازی   دایی ایمان خیلی دوست داره   ارسام در حال رقصیدن     یعنی به این زودی دو سالم شد آرسام و آرین   این میز رو مامانی و خاله الهه برات تزیین کردند    یادگاری به مهمانها یه عکس و روزنامه خبر که عکس ارسام در اون چاپ شده بود خاله الناز   ارسام به همه ی بچه ها هم هدیه داد همش دارن عکس می گیرن اج...
20 شهريور 1392

سفر به قشم

بعد از تمام شدن امتحانات ترم برای تجدید روحیه تصمیم گرفتیم به قشم سفرکنیم و سری به خانواده ی دختر عمه ی ارسام  و پسرشون محمد مهدی که هم سن ارسام هست زده باشیم تا برا ارسام هم یه تنوع باشه ارسام و محمد مهدی     اینجا هم داریم میریم درگهان و عکسهای یادگاری در طول مسیر       ارسام و پسر عمه ش اقا هادی    پارک زیتون قشم   ...
20 شهريور 1392

نه ماهگی

    قد76  س     وزن10کیلو و 200 گرم  کارهایی که در این ماه انجام می دادی :دست می گرفتی به اشیا و بلند می شدی.گاگله می کردی.کلمات عجیب ادا می کردی مثل بگی.دیدی. ددو.ددی.میوه زیاد می خوردی.بستنی خیلی دوست داشتی.  در این ماه دیگه احساس کردیم دو خوابه برامون کوچیک شده به خاطر تو بابایی یه خونه چهار خوابه و بزرگ برامون خرید تا تو حسابی راحت باشی.   اینم عکس های روز اسباب کشی                ...
6 مرداد 1392