آرسامآرسام، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 17 روز سن داره
 آرمیس آرمیس، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره
زندگی من و عشقمزندگی من و عشقم، تا این لحظه: 17 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره

آرسام ماهم *** آرمیس نازم

بیست و دو ماهگی

1391/9/1 13:20
نویسنده : مامان الهام
710 بازدید
اشتراک گذاری

 

ارسام پسر شجاع که در یک سال وده ماهگی مسیر یک کیلو متر را در ارگ کریم خانی به تنهایی شتر سواری کرد.

اینجا تو با خاله ندا رفتی تا من به کارهای دانشگاهم برسم وقتی برگشتی تا خاله ندا ازت عکس هایی گرفته که من اولش فکر کردم واقعی نیست اما بعد که خاله از شجاعتت تعریف کرد که تنها سوار شدی و بعد هم به زور پیاده شدی کلی تعجب کردم

اخه شتر خیلی بلنده وقتی رفته بودیم قطر اونجا تو یک سال و چها ر ماهت بود .بابات ترسید که سوار شتر بشه اما من و خاله الناز سوار شدیم که خیلی ترسناک بود همش احساس می کردیم داریم می افتیم و وقتی پیاده شدیم تو هم نشستی روی شتر و یک عکس یادگاری گرفتی.و حالا که من این عکس تو رو دیدم به شهامتی که داشتی صد قل هو الله گفتم عزیزم.اونجا همه تو رو تحسین می کردند.

 

 

 

ارسام در حال چای خوردن به دور از چشم مامان

 

ارسام و ماشین پلیس به قول خودش ماشین ویو ویو 

 

ارسام در حال بالا بردن دوچرخه بر روی میز

 

 

ارسام جون من بعد از این که مراحل ثبت نام را پشت سر گذاشتم یا به عبارتی هفت خوان رستم رو طی کردم وبرای ادامه تحصیلات  وارد دانشگاه بین الملل شدم تا تحصیلات ام رو در کارشناسی ارشد ادامه بدم  تصمیم گرفتم تو رو در ساعات کلاسی خونه ی مامان جون بذارم .هفته ی اول که به کلاس رفتم واقعا تفاوت ارشد و دوره ی لیسانس رو به خوبی می شد درک کرد .مخصوصا اگر اساتید دانشگاه دولتی باشند.برعکس تمام دوران اسم من اول لیست بود و تمام پرزنت ها در هفته ی دوم با من افتاده بود ومن که دو سال رو استراحت کرده بودم واز درس یه کم دور شده بودم حالا به یک باره حجم سنگین کارها رو احساس می کردم.ازاولین خاطره ی درست کردن پاور پوینت که خیلی برام غم انگیز بود می نویسم صبح زود از خواب بیدار شدم تا   تو خواب بودی بتونم کارم رو بسازم  بعد از این که بیدار شدی و صبحانه خوردی طبق معمول  با لهجه و اداهای خوشکلت که خودت رو برای مامانت شیرین می کنی به من گفتی مامان بیا بازی کنیم و.من که سرگرم  کارم بودم گفتم باشه مامان صبر کن اومدم که یک دفعه گل پسر کامپیوتر مامانی رو خاموش کرد و تمام نوشته های من  که ذخیره نشده بود از دست رفت و من خیلی ناراحت شدم و تو که خودت فهمیده بودی چه دسته گلی به اب دادی فورا رفتی توی اتاقت قایم شدی و بیرون نیومدی .خلاصه من موندم و حجم زیادی از کار با وقت کم و با یک پسرک شیطون که تمام وقت باید مثل یک همبازی باهات باشم مخصوصا حالا که زبون شیرینت باز شده و همه چیز هایی که می خوای به زبون میاری.صبح که میشه میای سر کمدت و لباس های بیرونت رو میاری و می گی خوشکله.اشاره به لباس تنت می کنی و میگی این در بیار .عوض کنومن رو مجبور به پوشوندن لباس می کنی.بعد هم میری در رو باز می کنی و میگی بریم ماشین مامانی.اونروز من الکی بهت گفتم که ماشین مامانی خرابه و تو هم گوش دادی و اومدی نشستی وقتی بابات اومد سلام کردی و گفتی ماشین مامانی خرابه .ومن کلی ذوقت کردم که این قدر ماشالله عاقل شدی.خدارو شکر اجتماعی هستی با همه بیرون میری پیش همه میمونی البته منظورم فقط خاله و مامان جون هست.ومن خیالم از این بابت خیلی راحته.ولی دیگه شاید نتونم مثل اون موقع که بیکار بودم بتونم برات بنویسم  مثل حالا که دو هفته ای می شد برات ننوشته بودم.این دو هفته  نتونستم حتی ازت یه عکس هم بگیرم. از اون ادامسی که جلوی موهات چسپونده بودی و مجبور شدم مو های جلوی سر ت رو قیچی کنم یک ماه دیگه عروسی خاله ندا هست چند روز پیش رفتیم توی مزون عروس و تو گفتی عروسی.

تو عاشق این اهنگ امید جهان شدی و بجای این که بگی چین وچین دامنت می خوام می گی چین چین مامانی می خوام  و برات می ذارم و با الناز برای خودت میرقصی

سوره ی ناس که برات می خونم بجای این که بگی ناس می گی الناس.

تا یه کم لباست خیس میشه می گی عوض کن

وقتی ازبیرون میام میگی:سلام اومدی

وقتی می ری بیرون میگی بریم ادامس خرسی بخریم

رنگ کاربنی که می بینی میگی:این رنگ ماشین مامانیه.رنگ ها رو میشناسی.

ازدانشگاه که میام میگی دانشگاه بودی؟

الان ٢٠ تا لغت انگلیسی یاد گرفتی.مامان.بابا. نینی. پسر. دختر. سیب. ماهی. گربه. سگ. کیف. اسباب بازی .تخت خواب .کمربند. سلام .ماشین. اتوبوس. توپ .خداحافظ. قرمز. ابی.تخم مرغ

فرهنگ لغات ارسام:

 چوچولو:کوچولو          اوموشیرین:لیمو شیرین             تلیلی:تریلی           عبض :عوض               اسانسول:اسانسور                

دیگه اکثر کلمات رو درست می گی مخصوصا انگلیسی .

مامانت فدای اون ذهن و هوشت بشه.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)