هفده ماهگی
کارهایی که در این ماه انجام می دادی:بعد از برگشت از قطر تو هر چی که دختر همسن الناز می دیدی براشون ذوق می کردی.با تلفن با بچه های هم سن خودت بازبون عجیب و غریب صحبت می کردی عاشق ادامس بودی یه با از توی کیفم بهت ادامس دادم بعد از اون همیشه کیفم رو می اوردی و می گفتی به به.این قدر ادامس رو قشنگ می جویدی که نگو .دوست داشتی که همش بریم پارک هرکی خداحافظی می کرد تو دنبالش گریه می کردی.عاشق کالسکه کوچکت بودی به جای این که خودت توش بشینی میخواستی که تو اونو برونی .عشقت توپ بود هر کسی که شوت می کرد می گفتی گل .اگه کسی هم می افتاد میگفتی گلللللللللللل.سر سره بازی رو دوست داشتی .صدای هواپیما که میشنیدی اشاره به اسمون میکردی و میگفتی هووووو.گربه که میدیدی میگفتی گبه. پرنده که میدیدی ذوق
می کردی ومی گفتی جو جو.ازبس می دویدی دیگه خیلی وزن اضافه نمی کردی.تمام اعضای بدنت رو می شناختی و نشان می دادی
کلماتی که در این ماه گفتی .مامان.بریم.ن ن یعنی می خوام.نی نی.
مامان به قربون ادامس جویدنت بشه
الهی چشم هر چی حسود توی دنیاست به زیر پای پسرم بترکه!